زندگینامهٔ سعدی
مختصرى از زندگىنامهٴ شيخ سعدى شيرازى رحمة الله عليه
به نامِ خداوندِ جانآفرين حكيمِ سخن در زبانآفرين
خداوندِ بخشندهٴ دستگير كريمِ خطابخشِ پوزشپذير[1]
منَّت خداىرا عزَّ وجلَّ كه طاعتش موجبِ قربت است و به شکر اندرش مزیدِ نعمت. هر نَفَسی که فرو میرود ممدِّ حیات است و چون برمیآید مفرّحِ ذات. پس در هر نَفَسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.[2]
سعدى كيست؟
نام وى: به گفتهٴ ابن الفوطى متوفاى: (723هـ،ق) معاصرِ شيخِ اجل، افصح المتكلمين سعدى شيرازى رحمة الله عليه، نامِ كاملِ
.وى: مُصلحُ الدِّين ابو محمد، [بن] عبد الله بن مشرف بن مُصلح بن مشرف، معروف به سعدى شيرازى است
همچنين مولانا عبدالرحمن جامى رحمة الله عليه نيز در «بهارستان» نام وىرا «مصلح الدين» ذكر كرده است.[3]
تخلص وی: واژهى «سعدی» تخلص اوست. که از نام اتابک سعد، پسر ابوبکر، گرفته شده است.[4]
:تاريخ تولد وى: در سال: (606هـ،ق) در شيراز متولد شد؛ چنانچه خود در ديباچهٴ «گلستان» مىفرمايد
اى که پنجاه رفت و در خوابى مگر اين پنج روزه دريابى
:و در آخر ديباچه نيز مىفرمايد
در این مدت که ما را وقت خوشبود زِ هجرت ششصدوپنجاهوشش بود
با مقايسهٴ اين دو بيت چنين بدست مىآيد كه ايشان «گلستان» را در سال: (656هـ،ق) در پنجاه سالگى نوشته است؛ بنابراين تاريخ ولادت وى در سال: (606هـ،ق) بوده است.[5]
:دوران كودكى و تحصيلات وى: سعدى تحصيلاتش را در همان كودكى نزد پدر خويش آغاز كرد. چنانچه خود مىفرمايد
ز عهد پـــــــدر يـــــاد دارم همـى كه بارانِ رحمت بر او هر دمى
كه در خرديم لوح و دفتر خريد ز بهرم يكى خاتمِ زر خريد[6]
:به گفتهٴ خود شيخ سعدى، وى در كودكى پدرش را از دست داد. در این باره اينگونه مىسراید
مرا باشد از دردِ طفلان خبر كه در طفلى از سر برفتم پدر[7]
سعدى پس از مرگ پدر در كنار تربيت پدربزرگ مادريش قرار گرفت و مقدمات علوم ادبى و شرعى را در شيراز آموخت و سپس براى اتمام تحصيلات خويش به بغداد رفت
:خاندان وى: خاندان شيخ سعدى رحمة الله عليه همه عالمان دين بودند. چنانكه خود گفته است
همه قبیلهٴ من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت[8]
همچنين از گفتار شيخ سعدى رحمة الله عليه فهميده مىشود كه او در خانوادهاى متدين بزرگ شدهاست. وى در اين خصوص مىفرمايد
ياد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شبخیز و مولع زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده برهم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته. پدر را گفتم: از اینان یکی سر برنمیدارد که دوگانهای بگزارد چنان خوابِ غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند! گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی بِه از آنکه در پوستینِ خَلق افتی
نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پردهى پنــــــــــدار در پیش
گرت چشمِ خدا بینی ببخشند نبینی هیچکس عاجزتر از خویش[9]
در نظاميه: شيخ سعدى رحمة الله عليه در بغداد در مدرسهٴ نظاميه ساليان سال به تحصیل علوم شرعى و ادب و منطق و حكمت مشغول بود كه در اين باره خود مىگويد
مرا در نظاميه ادرار بود شب و روز تلقين و تكرار بود[10]
استادان وى: شيخ سعدى رحمة الله عليه در نظاميه با عالمان و عارفان و مرشدان آن عصر ملاقات کرد و بهرهها جست.
از جمله با شیخِ عارف شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف المعارف متوفاى: (632هـ،ق)
در این باره مولانا عبد الرحمن جامی رحمة الله عليه میگويد: وى به صحبت شيخ شهاب الدين سهروردى رسيده و با وى در يك كشتى سفر دريا كرده است[11]
:چنانکه خود شيخ سعدی رحمة الله عليه بدين مطلب اشاره كرده مىفرمايد
مقالات مردان به مردى شنو نه سعدى كه از سهـروردى شنو
مرا شيخ داناى مرشد، شهاب دو انــــــدرز فرمود، بر روى آب
يكى آنكه در جمع بدبين مباش دگر آنكه در نفس خودبين مباش[12]
شيخ سعدى رحمة الله عليه همچنين از شيخ اجلّ ابوالفرج بن جوزى[13] رحمة الله عليه نيز مستفيد گشته است. وى در گلستان بدين موضوع چنين اشاره مىكند
چندان که مرا شیخ اجلّ ابوالفرج بن جوزی رحمة الله علیه ترکِ سماع فرمودی و به خلوت و عزلت اشارت کردی عنفوان شبابم غالب آمدی و هوا و هوس طالب. ناچار به خلاف رأی مربّی قدمی برفتمی و از سماع و مجالست حظی برگرفتمی و چون نصیحت شیخم یاد آمدی گفتمی
قاضی ار با ما نشیند برفشاند دسترا، محتسب گر مِی خورد معذور دارد مسترا[14]
همچنين شيخ سعدى رحمة الله عليه را با واسطه مىتوان از شاگردان حجة الاسلام امام محمد غزالى قدس الله سره متكلمِ بزرگ و مدرسِ والامقامِ نظاميه نيز بشمار آورد
سعدى و تصوف: مولانا عبد الرحمن جامى قدس الله سره در «نفحات الانس» مىگويد: شيخ سعدى رحمة الله عليه از افاضل صوفيه بود و از مجاوران بقعهٴ شريف شيخ ابو عبد الله خفيف قدس الله تعالى سره بوده از علوم بهره تمام داشته و از آداب نصيبى كامل داشته است.[15]
همچنين ابن الفوطى معاصر شيخ سعدى رحمة الله عليه كه ميانشان مكاتباتى نيز برقرار بوده است در كتاب «مجمع الآداب في معجم الألقاب» وىرا از صوفيان و عارفان ياد كرده است.[16]
دولتشاه سمرقندى نيز در «تذكرة الاولياء» آورده است: شيخ سعدى رحمة الله عليه در ابتداى حال در مدرسهٴ نظاميهٴ بغداد در حلقهٴ درس شيخ الشيوخ العارف ابوالفرج ابن الجوزى به تحصيل مشغول بوده و بعد از آن به علم باطن و سلوك مشغول گشت و مريد شيخ الشوخ عارف المعارف عبد القادر گيلانى است قدس الله سره العزيز و در صحبت شيخ عبد القادر عزيمت حج نموده است.[17]
سفرهاى وى: شيخ سعدى رحمة الله عليه بعد از حدود سى سال تحصيل علوم شرعى سى سال ديگر به سياحت مشغول بوده است[18]. وى به بغداد، شام، حجاز، روم، آذربايجان، يمن، بلخ، باميان، هند، کاشغر، سومنات، مغرب، فرنگ سفر کرده است[19]
:شيخ رحمة الله عليه در مورد سفرهای طولانی خود اينگونه مىفرمايد
در اقصاى عالم بگشتم بسى بسر بـــردم ايــام با هر كسى
تمتع ز هــر گوشهاى يافتم ز هر خرمنى خوشهاى يافتم[20]
و در جايى ديگر انگيزهٴ سفر را چنين بيان مىكند
بسيار سفر بايد تا پخته شود خامى صوفى نشود صافى تا درنكشد جامى[21]
همچنين مولانا عبد الرحمن جامى با اشاره به سفرهاى طولانى شيخ مىفرمايد: «شيخ سعدى رحمة الله عليه سفر بسيار كرده است و اقاليم را گشته و بارها به سفر حج پياده رفته و بتخانهٴ سومنات در آمده بود و بت بزرگ ايشان را شكسته. و گفتهاند كه وى در بيت المقدس و بلاد شام مدتى مديد سقايى مىكرد و آب به مردم مىداد تا به خضر عليهالسلام رسيد و وىرا از زلال انعام و افضال خود سيراب گردانيد»[22]
مدت سقايى شيخ سعدى رحمة الله عليه را دولتشاه سمرقندى در «تذكرة الاولياء» دوازده سال ذكر كرده است[23]
مذهب وى: شيخ سعدى رحمة الله عليه در اصول اشعرى و در فروع شافعى بود
تاريخ وفات وى: بنا بر نقل ابن الفوطى در كتاب «الحوادث الجامعة والتجارب النافعة في المائة السابعة» شيخِ اجل رحمة الله عليه در سال: (694هـ،ق) در شهر شيراز درگذشت[24]
مولانا عبدالرحمن جامى در اينباره در «نفحات» مىگويد: «شيخ در شب جمعه ماه شوال، سنة إحدى و تسعين وستمائة (691هـ،ق) برفته از دنيا، رحمه الله تعالى»[25]
سعديا مردِ نكونام نميرد هرگز مرده آن است كه نامش به نكويى نبرند
آرامگاه وى: آرامگاه ايشان در كشور ايران در شهر شيراز است
آثار وى: شيخ در سال: (655هـ،ق) «سعدینامه» یا «بوستان» را به نظم درآورد و یک سال پس از آن یعنی در سال: (656هـ،ق) «گلستان» را تألیف کرد. وى علاوه بر بوستان و گلستان، غزلیات، رباعیات، قطعات، و مقالات بسیاری سروده که همگی در «کلیات سعدی» جمعآوری شده است
از سخنان ماندگار وى
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نـماند قرا
تو كز محنت ديگران بىغمى نشايد كه نامت نهند آدمى[26]
كلام آخر
يكى از شعرا گفته والحق گوهر انصاف سفته
در شعر سه كس پيمبرانند هر چند كه لا نبيَّ بعدى
اوصاف و قصيده و غزلرا فردوسى و انورى و سعدى[27]
همچنين يكى از بزرگان گفته است
من هنوز بعلم اليقين و عين اليقين نمىدانم كه كدامين يك از اين دو تعبير راستتر و درستتر است؟
- تا زبان پارسى باقيست نثر و نظم سعدى فانى نخواهد شد. يا اينكه
- تا نظم و نثر سعدى زنده است زبان پارسى نخواهد مرد؟
اين دو تعبير بيان يك حقيقت مسلّم است كه از فرط بداهت حجت نياز ندارد
.والسلام
[1] سرآغاز، «سعدىنامه» و يا «بوستان» شيخ سعدى رحمة الله عليه. تصحيح: دكتر غلامحسين يوسفى. چاپ اول. تهران (1359هـ،ش). ناشر: انجمن استادان زبان و ادبيات فارسى. نسخه: به نامِ خدایی که جان آفريد، سخنگفتن اندر زبان آفريد. صفحه: (1).
[2] ديباچهٴ «گلستان» شيخ سعدى رحمة الله عليه. تصحيح: محمد على فروغى. چاپ دوم. تهران (1392هـ،ش). مؤسسه گسترش فرهنگ و مطالعات. صفحه: (17).
[3] «بهارستان». تأليف مولانا عبدالرحمن جامى رحمة الله عليه. تصحيح: دكتر اسماعيل حاكمى. انتشارات اطلاعات. تهران. چاپ دوم (1371هـ،ش). روضهٴ هفتم. صفحه: (105).
[4] «مجمع الآداب في معجم الألقاب». تأليف: كمال الدين ابو الفضل عبد الرزاق بن احمد معروف به ابن الفوطى الشيبانى. متوفاى: (723هـ،ق). تحقيق: محمد الكاظم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. سازمان چاپ و انتشارات. چاپ اول. تهران (1415هـ،ق)، جلد: (5). صفحه: (247). چنين مىفرمايد: مصلح الدين أبو محمد عبد الله بن مشرف بن مصلح بن مشرف المعروف بالسعدي الشيرازي الشاعر العارف. يعرف بالسعدي نسبة إلى أتابك سعد بن أبي بكر وكان من الصوفية العارفين ورزقه الله القول الحسن البديع المعاني في الألفاظ الفصيحة باللغة الدَّرِيَّةِ وكتبتُ إليه سنة ستين ألتمس شيئا من أشعاره التي قالها بالعربية فكتبَ إليَّ هذه الأبيات: متى جمع شملي بالحبيب المغاضب، وكيف خلاص القلب من يد سالب…إلخ
[5] البته برخی از صاحبنظران سال تولد وىرا (585هـ،ق) ذکر کردهاند. در اين باره نزد پژوهشگران نظرات مختلفى وجود دارد كه در اين عجاله به همين مقدار بسنده شده است.
[6] «بوستان» سعدى، باب نهم در توبه و راهِ صواب، حكايت در عالم طفوليت، ، صفحه: (190). ز عهد پدر يادم آيد همى.
[7] «بوستان» سعدى، باب دوم در احسان، گفتار اندر نواخت ضعيفان، صفحه: (58).
[8] «غزليات» سعدى، محمد على فروغى، از انتشارات شركت نسبى حاج محمد حسين اقبال و شركا، تهران، چاپ سپهر (1342هـ،ش). كتابخانه مكتب امير المؤمنين عليه السلام قم (12639). غزل شمارهٴ: (32). صفحه: (27).
[9] «گلستان» سعدى. باب دوم در اخلاق درويشان. حكايت: (7) صفحه: (72).
[10] «بوستان». باب هفتم در عالم تربيت. صفحه: (153).
[11] «نفحات الانس». تأليف: مولانا عبد الرحمن بن احمد جامى. بتصيح: مهدى توحيدى پور.كتابفروشى محمودى. بدون تاريخ. صفحه: (600).
[12] «بوستان» به دنبال حكايت سوم از باب دوم مطابق برخى نسخ ابياتى.
[13] مراد از «ابو الفرج بن جوزىِ» مذكور؛ شمس الدين بن جوزى، معروف به «سبط ابن الجوزى» صاحب كتاب «مرآة الزمان» متوفاى: (654) است نه جدش. الله اعلم.
[14] «گلستان». باب دوم در اخلاق درويشان. حكايت: (20). صفحه: (79).
[15] «نفحات الانس». صفحه: (600).
[16] «مجمع الآداب في معجم الألقاب». تأليف: ابن الفوطى. جلد: (5). صفحه: (247).
[17] «تذكرة الشعراء»، تأليف: امير دولتشاه بن علاء الدولة بختيشاه الغازى السمرقندى متوفاى: (892هـ،ق). به اهتمام و تصحيح ادوارد براون. انتشارات اساطير. تهران. چاپ اول: (1382هـ،ش). صفحه: (202). طبقهٴ چهارم، ذكر عديم المثال شيخ بزرگوار شيخ سعدى شيرازى قدس الله سره العزيز.
[18] «تذكرة الشعراء». صفحه: (202).
[19] البته در مورد سفرهای شيخ سعدی رحمة الله عليه شبهات بسیاری وجود دارد و از تعداد و چگونگى آنها نمىتوان به صورت قطع و يقين سخنگفت. اما آنچه مسلم است شيخ سفرهای خود را از سنين كودكى آغاز و تا پنجاه سالگى ادامه داده است و در آثار ايشان اشارههایی به سرزمینهایی چون: یمن، بلخ، بامیان، کاشغر و گجرات و سومنات و حتی مغرب و فرنگ است. اما از نظر پژوهشگران احتمال سفر شيخ سعدی به تمام این سرزمینها کم است. الله اعلم.
[20]« بوستان». ديباچهٴ كتاب در سبب نظم كتاب. صفحه: (5). نسخه: در اقصاى گيتى بگشتم بسى.
[21] «غزليات». غزل: (597).
[22] «نفحات الانس». صفحه: (600،601).
[23] «تذكرة الشعراء». صفحه: (202).
[24] «الحوادث الجامعة والتجارب النافعة في المائة السابعة» تأليف: ابن الفوطى. تحقيق: سهدي النجم. دار الكتب العلمية، بيروت. لبنان. الطبعة الأولى: (1424هـ،ق). صفحه: (332). مىگويد: وفيها، توفي سعدي الشاعر المشهور بالفارسية بشيراز.
[25] «نفحات الانس». صفحه: (601).
[26] «گلستان». حكايت: (10). صفحه: (40).
[27] «بهارستان». تأليف مولانا عبد الرحمن جامى رحمة الله عليه. تصحيح: دكتر اسماعيل حاكمى. انتشارات اطلاعات. تهران. چاپ دوم (1371هـ،ش). روضهٴ هفتم. صفحه: (105).