AkaidMakaleler

دلايل اثبات خدا

به نام خداوند جان آفرين              حكيم سخن در زبان آفرين

خداوند بخشندهٔ دستگير                كريم خطابخش پوزش‌پذير

با چه دليلى وجود خدا را اثبات مى‌كنيم؟

اگر چه ما با چشم خداوند متعال را نمى‌بينيم، و با فكر كردن، حقيقت و كُنهِ وى را ادراك نمى‌كنيم، ولى با مشاهده‌ى آثارِ قدرتش در جهان، و علائم حكمتش در كائنات به وجود خداوند متعال و بعضى از صفاتش مى‌توانيم پى ببريم؛ زيرا كه هر اثرى دالِّ بر وجودِ مؤثر است و هر مخلوقى نشان دهنده‌ى‌ خالق، و هر صنعتى مُخبِرِ صانع. چنانچه هر آنكس كه ساختمانِ بلندى را ببيند مى‌داند كه سازنده‌اى دارد، و كسى كه در وسطِ بيابان  چادرى نصب شده ببيند مى‌داند كه نصب كننده‌اى دارد. پس وجودِ ساختمان و چادر خبر از وجودِ سازنده و نصب كننده مى‌دهد.

حال از يك زاويه‌ى ديگرى به اين ساختمانِ بلند و استوار و زيبا  و باشكوه بنگريم، آيا اين همه اِحكام و عظمت و استوارى و زيبايى و مقاومت در برابر وزشِ باد و باران و طوفان و حتى زلزله دلالت بر دانا بودنِ سازنده نمى‌كند؟ پس سازنده‌ى ساختمان موجودى است دانا، موجودى است دانا به ريز و درشتِ صنعت بنايى

در عينِ حال مى‌توان گفت كه همين اوصاف مذكوره بر مريدِ مطلق بودن يعنى: اراده كننده به اختيار خويش نيز دلالت مى‌كند؛ زيرا اگر مجبور به اين‌كار بود نتيجه‌ى كارش اينگونه محکم و استوار و منظم نبود، پس سازنده‌ى اين ساختمان موجودى است دانا و مريدِ مختار

در اين مرحله شايد سؤالى پيش بيايد و آن اين است كه: آيا وجودِ يك موجودِ دانا و اراده كننده براى به انجام رسانيدنِ كارى و يا ساختنِ ساختمانى كافى است؟ قطعاً كافى نخواهد بود؛ زيرا چنين موجودى ممكن است وجود داشته باشد ولى اگر امكان و قدرتِ كافى براى به انجام رسانيدن آن كار را نداشته باشد قطعاً نمى‌تواند تنها به موجبِ علم و اراده‌ى خود آن كار را به انجام برساند، و آن مثلِ معمارِ ساختمانى است كه علم و اراده‌ى كافى براى ساختِ ساختمان دارد ولى به علتِ فلج بودن مثلا نمى‌تواند علمش را عملى كند، پس چنين علم و اراده‌اى بدون قدرت و توانايى قطعاً مثمر ثمر نخواهد بود؛ بنابرين براىِ به انجام رسانيدن كارى تنها وجودِ علم و اراده كافى نبوده و نيازمندِ قدرت و توانايىِ كافى براىِ به انجام رساندن آن كار است

و ما در اين مثالِ سابق چون ساختمان را با اوصاف مذكوره مشاهده كرديم پس مى‌توانيم به اين درك برسيم كه سازنده‌اش علاوه بر علم و اراده، توانا نيز بوده است و قدرت كافى هم داشته است كه به چنين موفقيتى دست يافته است، پس وى موجودى است دانا، مريد و توانا

همچنين كسى كه به چشم عبرت اين كائنات را نظاره ‌كند مى‌بيند كه اين كائنات با اين همه عظمت و نظام اثر يك مؤثرى است دانا و مريد و قادر. و اين استدلالى است عقلى كه در قرآن كريم آن را مشاهده مى‌كنيم، چنانچه خداوند متعال مى‌فرمايد: ﴿أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الإِبِلِ كَيفَ خُلِقَت * وَإِلَى السَّمَاءِ كَيفَ رُفِعَت * وَإِلَى الجِبَالِ كَيفَ نُصِبَت * وَإِلَى الأَرضِ كَيفَ سُطِحَت﴾ ]الغاشية: 17، 20]

آيا (كافران) به شتر نمى‌نگرند، كه چگونه آفريده شده است؟ و به آسمان (نمى‌نگرند) كه چگونه بر افراشته شده است؟ و به كوهها (نگاه نمى‌كنند) كه چگونه (محكم بر زمين محكم) نصب شده است؟ و به زمين (نمى‌نگرند) كه چگونه گسترده شده است؟

و در جاى ديگر مى‌فرمايد: ﴿وَآيَةٌ ‌لَهُمُ ‌اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ * وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ * لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ * وَآيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ * وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنْقَذُونَ * إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ﴾ ]يس: 37، 44]

و شب (نيز) براى آن‌ها نشانه (و عبرتى) است ما روز را از آن برمى‌كشيم، پس آنگاه همه در تاريكى فرو مى روند. و خورشيد (نيز كه) پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است، اين تقدير (الله) پيروزمند دانا است. و براى ماه منزلگاه‌هاى مقدر كرده‌ايم، تا چون شاخه‌ى (خشك و) كهنه‌ى خرما باز گردد. نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى مى‌گيرد، و هر يك در مدار خود شناورند. نشانه‌اى (ديگر) براى آنان اين است كه فرزندان‌شان را بر كشتى پر بار سوار كرديم. و (مركب‌هاى ديگرى) همانند آن براى آن‌ها آفريديم، كه سوار مى‌شوند. و اگر بخواهيم آن‌ها را غرق مى‌كنيم، پس آن‌ها را هيچ فرياد رسى نباشد، و نه آن‌ها رهايى يابند. مگر اينكه رحمتى از سوى ما (شامل حال آن‌ها شود) و تا زمان معينى (از دنيا) بهره بگيرند

بنابرين آثار خداوند متعال در مخلوقاتش در زمين و آسمان‌ها شاهد است بر اينكه او نه تنها وجود دارد بلكه وجودش واجب است. حى است و دانا است و اراده كننده‌ى مختار است و قادر و تواناى مطلق. چنانچه شاعر مى‌گويد

فيا عجَباً كيفَ يُعصَىٰ الإِلهُ                                أَم كيفَ يجحَدُه الجاحِدُ

وفي كلِّ شيءٍ لـــــــــه آيــــــةٌ                                 تدُلُّ علىٰ أَنَّهُ الــــــــــواحِدُ

وللّٰه في كلِّ تحـــــــــــــريـــكةٍ                                  وتسكينةٍ أَثَـــــــــــــــرٌ شاهِدُ

عجيب است چگونه خداوند مخالفت كرده مى‌شود؟ و يا چگونه منكرى او را انكار مى‌كند؟ در حاليكه در هر ذره‌اى از عالَم نشانه‌اى است كه دلالت بر وحدانيت او مى‌كند، و هر حركت و سكونى كه در عالم رخ مى‌دهد، علامت و شاهدى است كه او را نشان مى‌دهد.

در همين منوال سعدى رحمه الله در مقدمه‌ى ناب گلستانش چه زيبا مى‌فرمايد:

ابر و باد و مَه و خورشيد و فلك در كارند            تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى

همه از بهرِ تو سرگشته و فرمانــــــــــــــــــبردار             شرط انصاف نباشد كه تو فرمــــــــــــان نبرى

         در دیوان سنائی، قصیده: 73، آمده است: روزی ملحدی نزد خلیفه بغداد آمده و بر انکار خدا مغالطاتی می‌کرد. خلیفه ابوحنیفه را فرا می‌خواند. ابوحنیفه به فرستاده‌ی خلیفه می‌گوید: پس از نماز خواهم آمد. تا نماز عشاء از او خبری نمی‌شود. تأخیر او گستاخی ملحد و پریشانی خلیفه را بیشتر می‌کند. ناگهان ابوحنیفه می‌رسد و خلیفه علّت تأخیر را جویا می‌شود. ابوحنیفه پاسخ می‌دهد که وقتی به لب دجله آمدم کشتی رفته بود. تنه‌ی درختان خرما و سنگهایی که در آن جا بود، خودبه‌خود به هم پیوست و کشتی درست شد. سوارش شدم. کشتی بی‌آن که ناخدایی داشته باشد مرا به قصر آورد و علّت تأخیر همین بود. ملحد برآشفته شده و به ابوحنیفه می‌گوید: از این همه دروغ شرم کن؛ هیچ عاقلی این را باور نمی‌کند. ابوحنیفه رو به خلیفه کرده و می‌گوید: ای خلیفه این مرد نمی‌پذیرد که یک کشتی بدون سازنده پدیدآید و بدون ناخدا راه برود؛ پس چگونه مدّعی است كه جهان با این بزرگی و شگفتی خودبه‌خود پدیدآمده و در کار است!

اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم              وز هر چه گفته‌اند و شنيديم و خوانده‌ايم

مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عــمر               ما همچنان در اوّل وصـــــــــفِ تو مانده‌ايم

والسلام

İlgili Makaleler

Bir yanıt yazın

E-posta adresiniz yayınlanmayacak. Gerekli alanlar * ile işaretlenmişlerdir

Başa dön tuşu